ممنونم مهربونم

ساخت وبلاگ

این روزها که حالم رو به وخامت است آقا پسر هر روز بیش از پیش مراقبم است امروز که یک لحظه قلبم گرفت و دیگه نفهمیدم چی شد کلی تلاش کرد طفلی تا حالمو جا آورد، خوابوندم روی مبل و کلی حرفای قشنگ برام زد و بهم گفت بخاطرش زندگی کنم و کوتاه نیام، بهش گفتم مامان همیشه بخاطر تو تمام تلاششو می‌کنه اما خوب خیلی چیزا دست ما نیست و باید باهاش کنار بیایم باید مقاوم باشیم و اینو بدونیم که اگه من نباشم هم بازم همیشه همراهتم و تنهات نمیزارم، اشک تو چشماش جمع شد و شروع کرد با انگشتاش لابلای موهام شونه کردن و در آخر در آرامش بدون هیچ حرفی موهامو بافت و در گوشم گفت تو بهترین مامان دنیایی و بوسیدمو رفت سراغ کتاباش

خیلی نگرانشم امسال کنکور داره و من حال جالبی ندارم بتونم پشتیبانش باشم

چند روز پیش میگفت مامان اگه من بخوام حسابدار بشم تو نظرت چیه

حرفی برای گفتن نداشتم فقط بهش گفتم سعی خودتو بکن هر رشته ای قبول شدی بعدا تصمیم میگیریم کدوم دانشگاه و کدوم رشته پذیرفته شده رو بخونی


اما واقعا امیدوارم حسابدار نشی مامان جان، هر چی میشی بشو، اما حسابدار نشو

من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 91 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 11:54