رویایی لطیف و دوست داشتنی

ساخت وبلاگ

گفتی بیا عاشقانه اما عاقلانه کنار هم باشیم بنویسیم و از هم بیاموزیم، خوب من نوشتم تو چکار کردی؟! زدی زیر حرفت

تو چشماش نگاه کردم پر از غم بود و زیر لب بهش گفتم تو درست میگی، اره من زیر حرفم زدم چون نتونستم و نمیتونم از تو ننویسم، نمیتونم وقتی هر روز و هر ثانیه از زندگیمو به یاد تو میگذرونمو نفس میکشم، از تو ننویسم، تمام نوشته ها و گفته های من رگه هایی از عشق به تو جاریست چطور میتوانم آنقدر مخفی کنمش که مثلا با تو به مذاکره بر سر انسانیت گم شده در عالم و جابجا شدن افتخارات آدمی بر اساس شاخص های غیر انسانی بپردازم، عزیزدلم برای تو همان بهتر است که به زندگی شیرینت برسی و مرا در گودال عشقی که همچنان در گردابش غوطه ور نگهداشته است تنها بگذاری، آری بهترین کار دنیا را کرده ای نه خانی آمده و نه خانی رفته 

عمر منی تو

ماه آسمان قلب شکوه

من هر لحظه میمیرم وقتی یاد نگاه زیبا و حیای دیدگانت می افتم من هر بار میمیرم وقتی طنین دل انگیز صدایت را با آن ته لهجه شیرین به خاطر می آورم واقعا تو فکر میکنی من دیگر هرگز آن آدم قبل از سال هشتاد و نه میشوم؟!!!


من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 101 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 11:54