اردبیل قلب من :))

ساخت وبلاگ

تقریبا میتونم بگم به همه استانهای کشور برای امر آموزش و فرهنگسازی و اجرای طرح های اجتماعی مشارکت محور سفر کرده ام، اما اردبیل برایم چیز دیگری بود، خیلی حس خوبی داشتم خیلی خوش گذشت، چقدر همکاران اردبیل با احساس بودند، دختران زیبا با چشمانی مشکی و سفید رو که از دیدن لبخند مهربانشان سیر نمیشدی سعی میکردند لهجه شیرین آذری را در پشت صدای مهربانشان پنهان کنند، موقع خدا حافظی متوجه نگاه ابری آنها شدم بی مقدمه در آغوش گرفتمشان و بوسیدمشون، به ریحانه گفتم من دوستی دارم که هرگز ندیدمش ولی شبیه توست و محکم بغلم کرد گفت چقدر حس میکنم سالهاست شما را میشناسم و با اشک از هم جدا شدیم، لحظه حرکت بهش گفتم ریحانه جان من قلبمو اردبیل جا گذاشتم، اومدی تهران حتما به من سر بزن با هم دوباره چای بنوشیم و من در عمق چشمان سیاهت غرق شوم، یک ماچی برایم فرستاد که همه زدیم زیر خنده :))

در تمام مسیر بازگشت، از تو خداحافظی میکردم، انگاری تو را اردبیل جا گذاشته ام 

من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1402 ساعت: 19:05