دیشب خوابتو دیدم

این دومین باره تو این هفته خوابتو دیدم خیلی وقت بود اینطور مهربان ندیده بودمت آغوشت گرمترین و امن ترین جای جهان برای من است صدای قلبت صدای آرام نفسهایت و حرفهای آرامش بخش و امیدوار کننده ات، حرفهایی که با واقعیت وجودی ات متناقض است میگویی فراموشت نکرده ام اما فراموش کرده ای هیچ سراغی از من نمیگیری، می گویی از هر چیز در دنیا عاشقانه تر دوستم داری اما تنهایم گذاشته ای

اما من هنوز هم به این توهمات رویایی خود معتادم تنها جاییست که می توانم ثانیه ای تو را برای خودم داشته باشم نگاه زیبایت سینه ستبر مردانه ات به من می گویند ارام بگیر که قرار جان بیقرارم تویی

و من تنها به این می اندیشم که می شود در اوج بیماری، در میان تبهای گاهو بیگاه عاشقانه ام تو را یک دنیا بمیرم و زنده شوم و بگویم بخاطر این ثانیه ها می شود زندگی کرد می شود امید داشت

خیلی بیش از آنچه تصورش را بکنی دنیای منی، دلم میخواهد این را باز هم  بدانی 

همین