من هنوز هستم

ساخت وبلاگ
مثل آن چایی که می‌چسبد به سرما بیشتربا همه گرمیم با دل‌های تنها بیشتر درد را با جان پذیراییم و با غم‌ها خوشیمقالی کرمان که باشی می‌خوری پا بیشتر بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگارزخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر هر شبِ عمرم به یادت اشک می‌ریزم ولیبعدِ حافظ خوانیِ شب‌های یلدا بیشتر رفته‌ای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشتمن که دلتنگ توام امروز، فردا بیشترزندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ‌تربغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندیدهر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی: عاشقمخون انگشتم بر آجر حک کنم: ما بیشتر  دلهای تنها؛ حامد عسکری من هنوز هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 4 تاريخ : چهارشنبه 19 ارديبهشت 1403 ساعت: 18:25

دیگر امید از دلم رخت بسته است، روزها و شبها می گذرند و من فقط خاطرات او را مرور میکنم انگار زمان برای من جلو نمی رود زندگی من دنده معکوس کشیده است.  این هفته آنقدر سرم شلوغ بود و مدام غرق در افکار پریشانم هم بودم که بار دیگر اشتباهی به او پیامک دادم و این اشتباه به قیمت توبیخم توسط مدیر تمام شد. برای برپایی آن برنامه که قرار بود یکی از همکاران به جای من برگزارش کند چون من به جلسه مهمی در کمیسیون اجتماعی هیات دولت می بایست حاضر می شدم مثلا با همکارم شب پیش هماهنگ کردم ولی چه سود که این پیامک را برای هم نامش در خطه دیگری از این کره خاکی ارسال کرده ام و او هم در حجم فراوانی از یاس و بهت من، این موضوع را به من اطلاع نداد، رفتم کمیسیون، گوشی را هم تحویل دادم، من در جلسه بی خبر، همکارم دنبال من در تلاش برای دریافت سین برنامه و سایر هماهنگی ها، بعد از جلسه گوشی را روشن کردم دنیایی پیامک و تماس و دست آخر متوجه اشتباهم شدم، کنار میدان پاستور فقط مانده بود گریه کنم که آن هم شد، ریز ریز اشک می ریختم و به دل آشوبم لعنت میکردم، به همکارم با بغض زنگ زدم گفتم تو چرا ایتا یا هیچ پیام رسان کوفتی را چک نمی کنی مگر تو نباید فایلی دریافت میکردی پس فکر کردی من چطوری باید برایت میفرستادم مگر در خانه به اتوماسیون اداری وصلیم؟!! بعد که کمی آرام شدم عذرخواهی کردم گفتم کوتاهی از من بود و تمام.  نفهمیدی که عشق و جان منی، جان که چه گویم جهان منی من هنوز هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 3 تاريخ : چهارشنبه 19 ارديبهشت 1403 ساعت: 18:25

هله نومید نباشی که تو را یار براندگرت امروز براند نه که فردات بخواند؟ در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جاز پس صبر، تو را او به سر صدر نشاند و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرهاره پنهان بنماید که کس آن راه نداند نه که قصّاب به خنجر چو سر میش ببُرّدنهلد کشتهٔ خود را، کُشد آن گاه کشاند چو دم میش نمانَد ز دم خود کُنَدش پُرتو ببینی دم یزدان به کجاهات رساند به مثَل گفته‌ام این را و اگر نه کرَم اونکُشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشدبدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالشبه که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ هله خاموش که بی‌گفت از این می همگان رابچشاند بچشاند بچشاند بچشاند  جناب مولانا من هنوز هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 8 تاريخ : چهارشنبه 15 فروردين 1403 ساعت: 20:21

باران که شدى مپرس، این خانه کیستسقف حرم و مسجد و میخانه یکیستباران که شدى، پیاله ها را نشمارجام و قدح و کاسه و پیمانه یکیستباران! تو که از پیش خدا مى آییتوضیح بده عاقل و فرزانه یکیست...بر درگه او چونکه بیفتند به خاکشیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیستبا سوره ى دل، اگر خدارا خواندىحمد و فلق و نعره ى مستانه یکیستاین بى خردان، خویش، خدا مى داننداینجا سند و قصه و افسانه یکیستاز قدرت حق، هرچه گرفتند به کاردر خلقت حق، رستم و موریانه یکیستگر درک کنى خودت خدا را بینىدرکش نکنى، کعبه و بتخانه یکیست جناب مولانا من هنوز هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 9 تاريخ : چهارشنبه 15 فروردين 1403 ساعت: 20:21

تمام پنجره را غرق حسن یوسف کندل اهالی این کوچه را تصرف کن قدم بزن وسط شهر باصدای بلندبه عابران پیاده غزل تعارف کن وبی بهانه تبسم کن و نگاهت راشبیه آینه ها عاری از تکلف کن سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برووچشم های خودت را پر از تأسف کن صدای ضبط,اتوبان,هوای بارانیبه خود بیا! نرسیده به قم توقف کن سلام دختر باران! سلام خواهر ماه!بهشت را به همین سادگی تصرف کن  آقای حمیدرضا برقعی  در رویایم پریشان بودی، از صمیم قلب دعا کردم و نایب الزیاره بودم  خدا نگهدار و پشتیبانت باشد عزیزم من هنوز هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت: 1:49

اینروزها دفتر ما هعی مدیر عوض میکنه، یکی رو بخاطر دیدگاههای غلطش برداشتن، یکی دیگه بخاطر حقوق بخش خصوصی، دولت را ترک کرد، یکی هم تصادف کرد کلا از سیستم برید، البته مدیر آخری عجیب آدم گلی است اصلا این بشر بوی بهشت میدهد واقعا حیف شد رفت. در این بین، در مسیر و سیکل معیوبی گیر افتادم گروهی تلاش می کنند منو کاندید مدیریت کنند گروهی نیز به شدت دنبال از بیخ زدن قضیه هستند و دیدن این کنش ها اول برایم ترسناک و هول انگیز بود واقعا پذیرفتن مسئولیت، زندگی را به آدم حرام می کند. ولی بعدها که دیدم چه کاندیدهای عجیبی برای مدیریت دفترمان ظهور می کنند دلم برای مملکت و مردم و به ویژه دلم برای همکاران و خودم، دلم برای کارهای قشنگی که در نیمه راهش هستیم و هنوز به ثمر ننشسته، بسیار سوخت، یه حرکت ملایمی کردم که خیلی مخالف نیستم ولی خودم هم دنبالش ندویدم و بقولی سپردم دست خدا و با خود گفتم مسئولیت اینکار اگر مرا از تو دور می کند و حق الناس به گردنم می آورد من نیستم اصلا پیش نیاورش، خلاصه اینکه در نهایت همانطور که مشخص بود تا برای این مدل پست ها چنگ و دندان نشان ندهی محقق نمی شود، تیم مقابل با احساس پیروزی شگرفی نماینده خود را مدیر کرد و با هم طوری بستند که گویی تا قیامت اینها هستند. حالا رفتار من دیدنی بود که با خاطری آسوده رفتم خدمت مدیر و عرض ادب و بقولی بیعت کردیم کاری داشت در خدمت کشور و مردم عزیزمان هستم و ایشان با شگفتی نگاهم کردند و خداحافظی کردم. شب آن روز خوابی عجیب دیدم، مسیری پر از برف تا ارتفاع بیش از یک متر که به سختی در آن حرکت می کردم و متوجه ناجی شدم که به سمتم می آمد دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت آفرین شیعه علی باید اینگونه باشد، گفتم من شاید شناسنامه ای شیعه باشم اما تا شیعه ع من هنوز هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت: 1:49

دور از تو هستم، ولی کم است این فاصله
دنیای من شدی، ولی نخوابید این غائله
ابری شده چشم و پشتم دنیایی از غم است
من راضی ام به نگاه و ثمن این معامله
چشم غزل جوشید و از تو سروده ام
تنها تویی عامل حل این معادله
ضرب شکوفه در بهار، عین مبهم است
با روی ماه تو بی نظیره این محاسبه 

عشق از ازل در رقص آمده به خون دل 

وصلت محال است و پایان این مجادله

عکس زیباییست 

لبخند بعد از ماهها مشقت

من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1402 ساعت: 21:11

یاد تمام خاطرات این یازده سال گذشته از ذهنم عبور میکند وقتی نم باران و بوی خاک در روحم می پیچد و بی اختیار تکرار می شود لحظات عاشقی و من در خودم مچاله می شوم، از بس دلم برایت تنگ شده...

من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1402 ساعت: 15:22

رویاهای صادقانه همواره مرا در دوگانگی رنج و مسرت غوطه ور کرده است، دیشب باز هم تو را در خواب دیدم یا بهتر است بگویم تو را ندیدم صدایت را دیدم، یک لحظه در گوش جانم صدایت طنین انداز شد گفتی من همیشه یادتم شب سه شنبه هم بسیار یادت بودم تو نیمی از وجود منی می ترسم بیش از این به تو گرفتار شوم ... تا آمدم جواب بدهم برگشتم دیدم نیستی اما آنچه گفتی در گوشم همچنان تکرار میشد لحظه شیرینی بود اما یک غمی در اعماق قلبم سنگینی کرد، این فاصله آخر مرا خواهد برد، به سرزمین های دوره دور... +دوستی پرسیدن چرا شب سه شنبه؟!  والا نمیدونم دیدمش ازش میپرسم، شاید رویدادی در زندگی اش بوده است مرا یاد کرده :)) من تابحال او را در دنیای واقعی ملاقات نکرده ام  این مدل پرسش ها باعث می شود خود سانسوری کنم در صورتیکه اینجا کلبه امن من برای نوشتن از اوست که قسمت بزرگی از قلبم است❤️ من هنوز هستم...ادامه مطلب
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 25 تاريخ : شنبه 13 آبان 1402 ساعت: 18:43

میگه یه روز میام با هم میریم سفر دور دنیا، مطمئن باش :))

تو مدام از من فاصله میگیری، اصلا تاحالا ندیدمت، علاقتو به من هم که مدام کتمان میکنی، بعد میخوای با من بری سفر دور دنیا، دقیقا چطوری؟!! 

دیگه دارم کم کم به خوابهام شک میکنم :))

من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 23 تاريخ : شنبه 13 آبان 1402 ساعت: 18:43